به یک خونه فک میکنم. . .
به خونه ای که مال توست و با اشتیاق وسایلش رو تجهیز می کنیم...
به خونه ای که کلیدش دست دوتامون باشه....
بعضی وقتا یکم زودتر از تو برسم و از تنهایی بترسم...
شماره ت رو بگیرم و تو قدم هات رو تندتر برداری تا بیقراریم رو تموم کنی...
به میوه هایی که واست پوست میگیرم.
به خنده هامون وقتی تو برام تعریف میکنی. . .
به شب که از ذوق خوابم نمی بره
توی تاریکی به چشمای بسته ت خیره بشم و......
از اینکه صدای نفسات با منه خوشحال بشم......
به روزایی که خواب میمونیم و فرصتی واسه بوسه خدافظی نیس...
به یه خونه فک میکنم.....
یه خونه کوچیک
که غروباش می تونه پر از بوسه های من و تو باشه.....
به یه خونه کوچیک
که پناه خستگی هامون باشه و هم آغوشی هامون.....
به خونه ای که توی چهاردیواریش تو مهربونتر میشی و
من
عاشقتر........